زاغكي قالب پنيري ديد *** بهدهن گرفت و زود پريد

بر درختي نشست در راهي *** كه از آن مي گذشت روباهي

روبه پر فريب و حيلت ساز *** رفت پاي درخت و كرد آواز

گفت : به به چقدر زيبايي ***  چه سري، چه دمي ، عجب پايي

پر و بالت سياه رنگ و قشنگ *** نيست بالاتر از سياهي رنگ

گر خوش آواز بودي و خوش خوان *** نبدي بهتر از تو در مرغان

زاغ مي خواست قار قار كند ***  تا كه آوازش آشكار كند

طعمه افتاد چو دهان بگشود *** روبهك جست و طعمه را بربود



آقا فقط در اين حد بدونيد كه شعر اصلي از يه شاعر فرانسوي بوده و حبيب يغمايي اونو به فارسي ترجمه كرده