بیماران جنسی یا ریاکاران فرصت طلب ؟

عصر ایران نوشت:
 1- در فیلم جویندگان طلا که چارلی چاپلین در آن نقش آفرینی می کند ، همراه او که بسیار گرسنه است ، همه چیز ، حتی چارلی را به شکل مرغ بریانی می بیند که می تواند گرسنگی اش را بر طرف کند. 

در علم روانشناسی نیز مثال هایی نظیر این وجود دارد که احتمال این که یک شخص گرسنه در خیابان ، تابلوی کتابخانه را " کباب خانه" بخواند ، بیشتر از بقیه است. 

2 - می گویند مردی ، خروسی خرید و به خانه برد. وقتی وارد شد ، همسر جوانش ، سر و رویش را پوشاند و نهیب زد: ای مرد! غیرتت چه شده است؟ روزها که تو نیستی ، آیا من باید با این خروس که جنس مخالف است ، تنها بمانم؟ خروس را بیرون ببر و از هر که خریده ای به او بازگردان! 

مرد ، خوشحال از این که زن چنان پاکدامنی دارد که حتی از خروس هم دوری می کند ، به بازار برگشت و خروس را به فروشنده اش که پیر مرد دنیا دیده ای بود پس داد. 

پیرمرد که ماوقع را شنید ، گفت: اشکالی ندارد؛ من خروسم را پس می گیرم ولی برو درباره زنت بیشتر تحقیق کن! کسی که درباره یک خروس چنین می کند ، لابد ریگی به کفش دارد و می خواهد رد گم کند. 

در یکی دو سال اخیر ، برخی مسوولان و رسانه هایی که داعیه دار ارزشگرایی هم هستند ، نگاه های خاصی به مساله جنسیت داشته اند که به همان اندازه که مضحک اند ، شرم آور و تأسف بار نیز هستند ؛ تو گویی که بعضی ها ، همه ارکان و عناصر خلقت آدم و عالم را رها کرده اند و به جهان هستی از پیرامون جنسیت و رفتارهای مبتنی بر آن می نگرند! 

البته اگر یک شهروند در کنج خانه خود دچار چنین کج بینی مفرطی شود ، حرجی نیست ولی هنگامی که برخی مدیران میانی و رسانه های رسمی و مدعی ، علمدار چنین رویکردهایی شوند ، آنگاه نمی توان تأسف و نگرانی خود را پنهان کرد. 

مثلاً همین سال گذشته بود که لوگوی روزنامه تهران امروز ، یک جنجال بزرگ در سطح ملی به وجود آورد و حتی بازتاب های جهانی داشت که طی آن دنیا به نوع نگاه بعضی ها در داخل خندید! 

در آن مقطع ، یکی از مسوولان وقت ، کشف کرده بود که لوگوی این روزنامه شبیه زنی است که می رقصد و باید تغییر کند و تهدید کرده بود که در صورت برچیده نشدن این فساد آشکار ، با روزنامه برخورد خواهد کرد! و این در حالی بود که تا قبل از کشف این شباهت(!)به مخیله هیچ بنی بشری با عقل متعارف ، چنین چیری حتی متبادر هم نمی شد! 

یا زمانی خبر آمد که فلان مسوول دستور داده صدای ضبط شده خانمی که در آسانسور ، طبقات را اعلام می کند و می گوید "لطفا مانع بسته شدن در نشوید" را قطع کنند! 

چند روز پیش نیز ، خبرگزاری مهر خبر داد که به ناشری گیر داده اند که باید بیت در آغوش گرفتن جسد خسرو توسط شیرین سانسور شود! و این در حالی است که در 9 قرنی که از سروده شدن این منظومه توسط نظامی گنجوی می گذرد ، هیچ کس از این بیت تحریک و منحرف نشده بود! (هر چند دو روز بعد مسوولان مربوطه گفتند که قضیه ناقص مطرح شده است و چون مخاطب کتاب نوجوانان بوده اند برخی ملاحظات طبیعی است.) 

غلبه نگاه جنسی به دنیای پیرامون و گارد گرفتن در برابر همه چیز ، به این چند مورد ختم نمی شود. اخیراً نیز ارگان رسمی دولت و پیشتر ، یک سایت حامی دولت ، مقاله ای منتشر کرده بودند که در آن همه چیز به طرز بی سابقه ای ، جنسی و سکشوال قلمداد شده اند. 

مثلاً شهرسازی کنونی با ماهیت جنسی تعریف شده و نویسنده فیلسوف آن (!) نمادهای شهری را نیز جنسی کرده و نوشته است: در شهر مدرن ، نمادهای مردانه(مانند برج میلاد) ، در برابر نمادهای زنانه (مانند تونل کردستان یا توحید) می ایستند(!) و با اشاره به " اتوبان ها و بزرگراه هایی که می توان با سرعت در میان انبوه اتومبیل ها لایی کشید، نوشته بود: "لایی" کشیدن در ترافیک خیابان ها و لذت حاصل از ان ، یک کنش سکشوال است.چنین کنشی شب ها در خیابان لذت بیشتری تولید می کند(!) 

یا در همین مقاله ، ادعا شده که فوتبال هم ماهیت سکشوال دارد زیرا توپ در درون دروازه جای می گیرد یا بازیکنان به هم لایی می زنند... و در ادامه نیز خودروی پژو 206 را محصولی جنسی معرفی کرده که مردم از آن خبر ندارند! 

نکته تاسف بار تر این که این نگاه های بیمارگونه ، به جای روانه شدن به کلنیک های روانشناسی جهت معالجه افرادی که حتی برج میلاد را با نگاه جنسی می نگرند ، سر از تریبون های رسمی و ارگان دولت در می آورند و به عنوان فلسفه به خورد مردم داده می شوند! 

صاحب چنین نگرشی که حتی اشیا ، خیابان ها و خودروها را نیز با نگاه جنسی می بیند اگر قدرت اجرایی هم پیدا کند ، معلوم است که با رفتارهای متعارف برآمده از اقتضائات سنی جوانان چگونه برخورد می کند و چه تفاسیری از آن ارائه می دهد! 

اما ربط آن سکانس فیلم چارلی چاپلین و ماجرای خروس با این افراد چیست؟ 

به نظر می رسد ، افرادی که چنین نگاه های بیمارگونه ای دارند ، از دو حال خارج نیستند: یا محرومیت ها و عقده های فروخفته خود را با نگاه جنسی شان به همه چیز ، پاسخ می دهند که در این صورت باید برایشان طلب شفا کرد و یا همانند آن زنی که مانع از ورود خروس به خانه اش شد ، دارند رد گم می کنند که باید بساط ریا و ادا و اصول شان را برچید و خلقی را رهانید

مقایسه کنید


cid:3.238277392@web36802.mail.mud.yahoo.com
cid:image001.jpg@01CC413E.AB11CCB0
cid:image002.jpg@01CC413E.AB11CCB0
cid:10.238277392@web36802.mail.mud.yahoo.com
cid:image004.jpg@01CC413E.AB11CCB0
cid:12.238277392@web36802.mail.mud.yahoo.com
cid:image005.jpg@01CC413E.AB11CCB0
cid:14.238277392@web36802.mail.mud.yahoo.com
cid:15.238277392@web36802.mail.mud.yahoo.com
cid:16.238277392@web36802.mail.mud.yahoo.com


یک دوست دختر نداریم !

 
یک دوست دختر دانشجو کامپیوتر هم نداریم بریم باش پایتخت لپ تاپ قیمت کنیم
 
یک دوست دختر دانشجو روانپزشکی هم نداریم خیانت کردیم خیلی منطقی درکمون کنه
 
یک دوست دختر دانشجو مهندسی شیلات هم نداریم نقاط بی استخوان تنش را به ما بدهد بی دغدغه بخوریم...!!!
 
یک دوست دختر دانشجو برق هم نداریم بچسبیم بهش شارژ شیم....!!
 
یک دوست دختر دانشجو مکانیک هم نداریم که با هم حرکت پیستون در سیلندر رو مدلسازی کنیم...!!
 
یک دوست دختر دانشجو ریاضی محض هم نداریم شبا بهترین نقطه تماس رو پیدا کنه بگه از اینجا، از اینجا............!
  
یک دوست دختر طراح لباس هم نداریم که هی گیر بده بگه اون زیر پیرهنی لامصبتو نکن تو شورتت
 
یک دوست دختر دانشجو شیمی هم نداریم باش بریزیم رو هم ببینیم چی تولید میشه در نهایت
 
یک دوست دختر دانشجو عکاسی هم نداریم لخت شیم ازمون عکس بگیره بعد جاها عوض....

4 درس از حیوانات

> این مطلب ترجمه فارسی مطلب What Animals Can Teach Us About Reaching Our Goalsسایت Pick The Brain است. این سایت از جمله سایت های انگلیسی زبان پرطرفدار است که مطالب بسیار خوبی در زمینه بهبود زندگی، روانشناسی و… منتشر می کند. > > > > میمون هایی که «ترسیدن» را یاد گرفتند: میمون هایی که از مار نمی ترسیدند را در کنار مار ها قرار دادند در همین حین صداهای بلند و وحشتناکی هم از بلندگو ها پخش کردند. با این کار میمون هایی که از مار ها نمی ترسیدند «یاد گرفتند» که از مار بترسند. نتیجه عجیب تر این آزمایش این بود که حتی میمون های دیگری که هم که از مار ها نمی ترسیدند با دیدن ترس سایر میمون ها آنها هم از مار ها ترسیدند. > > نتیجه: ما از بعضی از چیزها می ترسیم چون آنها را با چیز های دیگری در ذهن مان به یکدیگر مرتبط می کنیم. مثلآ یک کودک بعد از شنیدن صدای ترسناک محکم بسته شدن درب در تاریکی از تاریکی خواهد ترسید. > > قورباغه هایی که زنده زنده آب پز شدند: چند قورباغه را در ظرفی پر از آب جوش انداختند، آنها خیلی سریع از آب جوش به بیرون پریدند و خودشان را نجات دادند. وقتی همین قورباغه ها را در ظرف آب سرد قرار دادند و آرام آرام آب را به جوش رساندند همه آنها در آب جوش کشته شدند چون نتوانستند عکس العملی به همان سرعت نشان دهند. > > نتیجه: ما می توانیم تغییرات ناگهانی را بفهمیم و متقابلآ عکس العمل نشان دهیم اما وقتی این تغییرات در دراز مدت انجام می شوند وقتی متوجه می شویم که دیگر خیلی دیر است. یادمان باشد، نه عادت های بد یک شبه وجود کسی را فرا می گیرد و نه کسی یک شبه فرد دیگری می شود، همه چیز پله پله انجام می شود. مهم این است که گرم شدن آب را احساس کنید. > > موش های شناگری که غرق شدند: این بار تعدادی موش های صحرایی که بعضی آنها می توانند 80 ساعت مداوم شنا کنند آماده شدند. محققان قبل از اینکه آنها را در آب بیاندازند با کلک این باور غلط را در موش ها به وجود آوردند که آنها گیر افتاده اند. خیلی از موش ها تنها پس از چند دقیقه بعد از شنا کردن غرق شدند. نه چون نمی توانستند شنا کنند، بلکه چون فکر می کردند گیر کرده اند ناامید شده و دست از شنا کردن برداشتند و غرق شدند. > > نتیجه: وقتی همه چیز به آن طور که می خواهیم پیش می رود ما هم با حداکثر توان مان تلاش می کنیم. اما بعد از اینکه سر و کله مشکلات بزرگ و کوچک پیدا می شود ناامید شده و دست از تلاش کردن بر می داریم، با وجود اینکه توان انجام آن را داریم. > > > سگ هایی که یاد گرفتند تلاش نکنند: تعدادی سگ در اتاقی قرار گرفتند که زمین آن می توانست شوک الکتریکی خفیفی به سگ ها وارد کند. دکمه ای روی دیوار اتاق بود که با فشرده شدن جریان را قطع می کرد. وقتی شوک وارد شد سگ ها بالا و پایین پریدند تا بالاخره یکی از سگ ها دکمه را زد و جریان قطع شد. سگ ها یاد گرفتند با زدن آن دکمه آن شوک ناخوشایند قطع می شود. > > روی نصف گروه اول سگ ها همین آزمایش دوباره تکرار شد اما این بار دراتاق دیگری که دکمه ای الکی داشت و با زدن آن هیچ اتفاقی نمی افتاد و جریان همچنان ادامه داشت. بعد از این مراحل سگ هایی که در اتاق دوم بودند به اتاق اول (با کلید سالم) بازگردانده شدند و آزمایش تکرار شد. این بار هیچ کدام شان حتی سعی نکردند که دکمه را فشار دهند. > > نتیجه: هیچ کس با نامیدی به دنیا نمی آید، بلکه ما بعد از اینکه چند بار شکست می خوریم «شکست خوردن» را یاد می گیریم و حتی به خودمان زحمت تلاش کردن نمی دهیم. اگر به مشکلی برخورده اید، مهم نیست دفعه چندم است که زمین خورده اید، باز هم بلند شوید و برای حل آن تلاش کنید. ممکن است کلید سالم باشد، فقط فشارش دهید!

کاریکاتور



yy.jpg
Amjad-Rasmi-.jpg
واسه اینکه ممکن بود برای دایل اپی ها مشکلساز بشه بقیش رو گذاشتم تو ادامه مطلب

ادامه نوشته

ایول به ما فارسی زبان ها


ایول به همه ما فارسی زبانها

ما واسه صداهای کاملا مشابه، حروف مختلف داریم
واسه این صدا ۲ تا حرف داریم: ت، ط
واسه این ۲ تا: هـ، ح
واسه این ۲ تا: ق، غ
واسه این ۲ تا: ء، ع
واسه این ۳ تا: ث، س، ص
و واسه این ۴ تا: ز، ذ، ض، ظ
این یعنی:
«شیشه» رو نمی‌شه غلط نوشت
«دوغ» رو می‌شه ۱ جور غلط نوشت
«غلط» رو می‌شه ۳ جور غلط نوشت
«دست» رو می‌شه ۵ جور غلط نوشت
«اینترنت» رو می‌شه ۷ جور غلط نوشت
«سزاوار» رو می‌شه ۱۱ جور غلط نوشت
«زلزله» رو می‌شه ۱۵ جور غلط نوشت
«ستیز» رو می‌شه ۲۳ جور غلط نوشت
«احتذار» رو می‌شه ۳۱ جور غلط نوشت
«استحقاق» رو می‌شه ۹۵ جور غلط نوشت
و «اهتزاز» رو می‌شه ۱۲۷ جور غلط نوشت!

واغئن چتوری شد که ماحا طونصطیم دیکطه یاد بگیریم!؟

گفته های رهبر انقلاب اسلامی ایران


 
گفته هاي او يا گفته هاي اينان؟
photo.jpg