هرکس مشکلات خودشو داره


وقتی از آپارتمان خونمون پریدم پایین
 
 

 
زوج خوشبخت طبقه 10 رو دیدم که باهم زد و خورد می کردن
"پیتر" محکم و قوی رو توی طبقه 9 دیدم که داره گریه می کنه
طبقه 8، "آمی" نامزدش رو می دید که با بهترین دوستشه
طبقه 7، "دن" قرصای روزانه ضدافسردگیش رو می خوره
طبقه 6، "هنگ" بیکار هنوز هفت تا روزنامه در روز می خره تا یه کار پیدا کنه
آقای خیلی محترم "وانگ" در طبقه 5 سعی میکنه لباسای خانومش رو بپوشه
طبقه 4 "رز" دوباره داره با دوست پسرش دعوا میکنه
طبقه 2، "لیلی" هنوز به عکس شوهرش که از شش ماه پیش گم شده خیره میشه
قبل از اینکه از ساختمون بپرم فکر می کردم بدشانس ترین آدمم
الآن فهمیدم هرکسی مشکلات و نگرانی های خودش رو داره
آدمایی که دیدم الآن دارن به من نگاه می کنن
فکر کنم الآن که من رو می بینن، احساس می کنن وضعشون اونقدرا هم بد نیست.

به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی، می فهمی


اونی که زود میرنجه
زود میره، زود هم برمیگرده.اما اونی که دیر میرنجه
دیر میره، اما دیگه برنمیگرده.
.......
هستند
کسانی که روی شانه هایتان گریه میکنند
و وقتی شما گریه میکنید دیگر وجود ندارند.
 
.…..
 
از درد های کوچک است که آدم می نالد
وقتی ضربه
سهمگین
باشد، لال می شوی.
.…..
به یک‏ جایی از زندگی که رسیدی
می فهمی رنج را نباید امتداد داد
باید مثل یک چاقو که چیزها را می‏برد و از میانشان می‏گذرد
از بعضی آدم‏ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی.
…...
 
بزرگ‌ترین مصیبت برای یک انسان این است که
نه سواد کافی برای حرف زدن داشته‌باشد
نه شعور لازم برای خاموش ماندن.
…...

مهم
نیست که چه اندازه می بخشیم
بلکه مهم این است که در بخشایش ما چه مقدار عشق وجود دارد.
 
…...
اگر ۴ تکه نان خوشمزه باشد و شما ۵ نفر باشید
کسی که اصلا از مزه آن نان خوشش نمی آید (( مادر )) است.
 
…...
هستند مردمانی که خویشاوندان آنها از گرسنگی می میرند
ولی در عزایش گوسفندها سر می برند.
 
…...
وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست، گاه نگاه است و گاه سکوت ابدی.
…...
 
 شاید کسی که روزی با تو خندیده است را از یاد ببری، اما هرگز آنرا که با تو اشک ریخته است را فراموش نخواهی کرد
 
…...
توانایی عشق ورزیدن؛ بزرگ‌ترین هنر جهان است.
 
…...
اگر بتوانی دیگری را همانطور كه هست بپذیری و هنوز عاشقش باشی؛ عشق تو واقعی است.
 
…...
همیشه وقتی گریه می کنی اونی که آرومت میکنه دوستت داره اما اونی که با تو گریه میکنه عاشقته.
…...
همیشه یک ذره حقیقت پشت هر"فقط یه شوخی بود "
- یک کم کنجکاوی پشت" همین طوری پرسیدم "
- قدری احساسات پشت"به من چه اصلا "
- مقداری خرد پشت " چه بدونم "
-و اندکی درد پشت " اشکالی نداره" هست.

آدم‌هاي موفق سی فرق دارند  


آ
دم‌هاي موفق سی فرق دارند  

 

 از مشكلات درس مي‌گيرند، در حالي كه ديگران فقط مشكلات را مي‌بينند.

1- فرصت‌هايي را مي‌بينند و پيدا مي‌كنند كه ديگران آنها را نمي‌بينند.

2- از مشكلات درس مي‌گيرند، در حالي كه ديگران فقط مشكلات را مي‌بينند.

3- روي راه‌حل‌ها تمركز مي‌كنند.

4- هوشيارانه و روشمندانه موفقيت‌شان را مي‌سازند، در زماني كه ديگران آرزو مي‌كنند موفقيت به سراغ‌شان‌ آيد.

5- مثل بقيه ترس‌هايي دارند ولي اجازه نمي‌دهند ترس آنها را كنترل و محدود كند.

6- سوالات درست را به شيوه صحيح از خود مي‌پرسند. سوال‌هايي كه آنها را در مسير مثبت ذهني و روحي قرار مي‌دهد.

7- به ندرت از چيزي شكايت مي‌كنند و انرژي‌شان را به خاطر آن از دست نمي‌دهند. همه چيزي كه شكايت كردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسير منفي‌بافي و بي‌ثمر بودن است.

8- سرزنش نمي‌كنند (واقعا فايده‌اش چيست؟- آنها مسووليت كارهايشان و نتايج كارهايشان را تماما به عهده مي‌گيرند.

9- وقتي ناچارند از ظرفيتي بيش از حد ظرفيت‌شان استفاده كنند هميشه راهي را براي بالا بردن ظرفيت‌شان پيدا مي‌كنند و بيشتر از ظرفيت‌شان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو كارآمدتري استفاده مي‌كنند.

10- هميشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامي كه اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامه‌ريزي کرده و فكر مي‌كنند تا وقتي كه كارشان را انجام مي‌دهند استرس كمتري داشته باشند.

11- خودشان را با افرادي كه با آنها هم فكر هستند، متحد مي‌كنند. آنها اهميت و ارزش قسمتي از يك گروه بودن را مي‌دانند.

12- بلندپرواز هستند و دوست دارند حيرت‌انگيز باشند. آنها هوشيارانه انتخاب مي‌كنند تا بهترين نوع زندگي را داشته باشند و نمي‌گذارند زندگي‌شان اتوماتيك‌وار سپري شود.

13- به‌وضوح و دقيقا مي‌دانند كه چه چيزي در زندگي مي‌خواهند و چه نمي‌خواهند. آنها بهترين واقعيت را دقيقا براي خودشان مجسم و طراحي مي‌كنند به جاي اينكه صرفا تماشاگر زندگي باشند.

14- بيشتر از آنكه تقليد كنند، نوآوري مي‌كنند.

15- در انجام كارهايشان امروز و فردا نمي‌كنند و زندگي‌شان را در انتظار رسيدن بهترين زمان براي انجام كاري از دست نمي‌دهند.

16- آنها دانش‌آموزان مدرسه زندگي هستند و همواره براي يادگيري روي خودشان كار مي‌كنند. 
آنها از راه‌هاي مختلفي مثل تحصيلات آموزشگاهي، ديدن و شنيدن، پرسيدن، خواندن و تجربه كردن ياد مي‌گيرند.

17- هميشه نيمه پر ليوان را مي‌بينند و توانايي پيدا كردن راه درست را دارند.

18- دقيقا مي‌دانند كه چه كاري بايد انجام دهند و زندگي‌شان را با از شاخه‌اي به شاخه‌اي ديگر پريدن از دست نمي‌دهند.

19- ريسك‌هاي حساب‌شده‌اي انجام مي‌دهند؛ ريسك‌هاي مالي، احساسي و شغلي.

20- با مشكلات و چالش‌هايي كه برايشان پيش مي‌آيد سريع و تاثيرگذار روبه‌رو مي‌شوند و هيچ وقت در مقابل مشكلات سرشان را زير برف نمي‌كنند. با چالش‌ها روبه‌رو مي‌شوند و از آنها براي پيشرفت خودشان بهره مي‌برند.

21- منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمي‌مانند تا آينده‌شان را رقم بزند. آنها بر اين باورند كه با تعهد و تلاش و فعاليت، بهترين زندگي را براي خودشان مي‌سازند.

22- وقتي بيشتر مردم كاري نمي‌كنند؛ آنها مشغول فعاليت هستند. آنها قبل از اينكه مجبور به كاري بشوند، عمل مي‌كنند.

23- بيشتر از افراد معمولي روي احساسات‌شان كنترل دارند. آنها همان احساساتي را دارند كه ما داريم ولي هيچ‌گاه برده احساسات‌شان نمي‌شوند.

24- ارتباط‌گرهاي خوبي هستند و روي رابطه‌ها كار مي‌كنند.

25- براي زندگي‌شان برنامه دارند و سعي مي‌كنند برنامه‌شان را عملي كنند. زندگي آنها از كارهاي برنامه‌ريزي نشده و نتايج اتفاقي عاري است.

26- در زماني كه بيشتر مردم به هر قيمتي مي‌خواهند از رنج كشيدن و بودن در شرايط سخت اجتناب كنند، افراد موفق قدر و ارزش كار كردن و بودن در شرايط سخت را مي‌فهمند.

27- ارزش‌هاي زندگي‌شان معلوم است و زندگي‌شان را روي همان ارزش‌ها بنا مي‌كنند.

28- تعادل دارند. وقتي از لحاظ مالي موفق هستند، مي‌دانند كه پول و موفقيت مترادف هم نيستند. آنها مي‌دانند افرادي كه فقط از نظر مالي در سطح مطلوبي قرار دارند، موفق نيستند. اين در حالي است كه خيلي‌ها خيال مي‌كنند پول همان موفقيت است. ولي آنها دريافته‌اند كه پول هم مثل بقيه چيزها يك وسيله است براي دستيابي به موفقيت.

29- اهميت كنترل داشتن روي خود را درك كرده‌اند. آنها قوي هستند و از اينكه راهي را مي‌روند كه كمتر كسي مي‌تواند برود، شاد مي‌شوند.

30- از خودشان مطمئن هستند.

من



به نظر من آدمها دو دسته هستن :
 
یا از من پولدارترن که بهشون میگم مال مردم خور و ...
یا بی پول ترن که بهشون میگم گشنه گدا و ...
 
یا بهتر از من کار میکنن که بهشون میگم خرحمال و ...
یا کمتر کار میکنن که بهشون میگم تنبل و ...
 
یا از من سرسخت ترن که بهشون میگم کله خر و ...
یا بی خیال ترن که بهشون میگم ببو و ...
 
یا از من هوشیارترن که بهشون میگم پرافاده و ...
یا ساده ترن که بهشون میگم هالــو و ...
 
یا از من شجاع ترن که بهشون میگم بی کله و ...
یا از من محتاط ترن که بهشون میگم بی عرضه و ...
 
یا از من دست و دل باز ترن که بهشون میگم ولخرج و ...
یا اهل حساب و کتابن که بهشون میگم خسیس و ...
 
یا از من بزرگترن که بهشون میگم گنده بگ و ...
یا کوچیکترن که بهشون میگم فسقلی و ...
 
یا از من مردم دار ترن که بهشون میگم بوقلمون صفت و ...
یا رو راست ترن که بهشون میگم احمق  ...

  کلا معیار همه چیز من هستم و نه حقیقت

شعری زیبا به اکثر زبانهای زنده دنیا!!!!!!!




arabic

في ربيع العام الماضي كنا قد ذهبوا جميعا للحج
حين يعود، وفتاة جميلة النوع الذي كان معنا.
كان قلبي التسول لي :
"اذهب، وقل لها أحبك..... لها أيا كان يريد أن يكون، يكون! وماذا يريد أن يقول، ويقول"!
قلت لقلبي سرا، وأنا سمعت هذا في الرد :
"بوي! كيف أنت جاهل! جئت للحج أو للغمز؟"

german
Im Frühjahr letzten Jahres waren wir alle für Wallfahrt gegangen
Während zurück, hübsch und freundlich Mädchen, das war mit uns.Mein Herz war mir zu betteln:
"
Geh, sag ihr, ich liebe sie ..... was auch immer sein werden! Und was sagen will, sagen will!"Ich erzählte meine geheime Herz, und ich hörte als Antwort:
"
Junge! Wie Sie unwissend bist Du gekommen, Pilgerfahrt oder liebäugeln?"

french
Au printemps l'année dernière nous étions tous partis pour le pèlerinage
Bien que le dos, jolie et gentille fille qui était avec nous.Mon cœur était pour me supplier de:
«
Allez, lui dire que je l'aime ..... tout ce veut être, l'être! Et ce qui veut dire, mot à dire!"J'ai dit à mon cœur secret, et j'ai entendu cela à la suite:
«
Boy! Comment vous êtes ignorants! Vous venez de pèlerinage ou à lorgner?"
italian
Nella primavera dello scorso anno eravamo andati tutti al pellegrinaggio
Tempo fa, bella e gentile ragazza che era con noi.Il mio cuore era pregandomi di:
"
Va ', dille che io amo lei ..... qualunque cosa vuole essere, essere! E che cosa vuole dire, dire!"Ho detto al mio cuore segreto, e ho sentito questo in risposta:
"
Ragazzo! Come sei ignorante! venite per pellegrinaggi o ad occhieggiare?"

Korean
모든 순례에 대한 봄에는 작년에 우리가 있었을 사라
수개월 전에예쁘고 친절한 소녀 누가 우리와 함께했다 마음이 나를 위해 구걸했다 :
"
말해가서 그녀를  뭐든간에 있어야 그리고 무슨 말을,하고 싶은 말은 싶은 그녀 ..... 사랑해!" 비밀 마음을 얘기그리고 대한 응답으로이 말씀을 듣고 :
"
이봐당신은 무식한 방법이야!거나 순례  추파를 던지다가?"

Spainish
En la primavera del año pasado estábamos todo se ha ido de peregrinación
Tiempo atrás, muy amable y una niña que estaba con nosotros.Mi corazón me pedía:
"
Ve, dile que la amo ..... lo que quiere ser, ser! ¿Y qué quiere decir, por ejemplo!"Le dije a mi corazón secreto, y oí esto en la respuesta:
"Muchacho! ¿Cómo estás ignorantes! Usted viene de peregrinación o comerse con los ojos de?"

english
In spring last year we were all gone for pilgrimage
While back, pretty and kind girl who was with us.My heart was begging me to:
"
Go, tell her I love her ..... whatever wants to be, be! and what wants to say, say!"I told my secret heart, and I heard this in response:
"
Boy! how you're ignorant! you come for pilgrimage or to ogle?"

Russian
Весной прошлого года мы все пошли на паломничество
Некоторое время назад, довольно и вид девушка, которая была с нами.Мое сердце было просил меня:
"
Пойди, скажи ей, что я ее люблю ..... все хотят быть, то быть! А что хочет сказать, говорю!"Я сказал мою тайну сердца, и я услышал это в ответ:
"
Мальчик! Как вы невежественны! Вы приходите на паломничество или строить глазки?"

Chinesse
在去年春天,我们都去朝圣阵子,漂亮,善良的女孩谁是我们的
我的心哀求我
去,告诉她我爱她想要什么.....是,是!想说什么,说我告诉我的秘密的心,我听到的反应是
小子!你如何无知!你是来朝圣或抛媚眼


و بالاخره ایرانی:

پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت
برگشتنی یه دختر خوشگل با محبت
همسفر ما شده بود همراهمون میومد
به دست و پام افتاده بود این دل بی مروت
میگفت بروووو بهش بگوووووو
آخه دوسش دارم
میگفت بگو
هرچی میخواد بشه بشه هرچی میخواد بگه،بگه!
راز دلم رو گفتم اینو جواب شنفتم:
تو زواری!پسر!چقدر نادونی!اومدی زیارت یا که چشم چرونی؟

یک داستان غم انگیز از یک دانشجوی مهندسی.


یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود
بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد
.
.
.

اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه

روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت
"اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن.

.
.
ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد.
.
.

چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت.!!
.
.

.
نتیجه اخلاقی این ماجرا. .
.
.

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

پسرهای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند.!!!

اگه عاشق کسی شدی

اگه عاشق کسي شدي ...........
 
Shakespeare:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, she's yours,    
If she doesn't, here's the poison, suicide yourself for her.
شکسپير:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره
اگه برگشت كه ماله توئه
اگر برنگشت، سَم كه داري، خودتو بکش!
 
Optimist:
If you love someone,
Set her free....
Don't worry, she will come back.
خوشبين:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره....
نگران نباش، حتماً بر مي گرده
 
Suspicious:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, ask her why.
شکاک:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره....
اگه برگشت، ازش بپرس چرا
 
Patient:
If you love someone,
Set her free....
If she doesn't come back, continue to wait until she comes back.
صبور:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برنگشت، اونقدر صبر کن تا برگرده
 
Playful:
If you love someone,
Set her free....
If she comes back, and if you love her still,
Set her free again,
Repeat
خوشگذران:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
وقتي برگشت، اگه هنوز عاشقش هستي،
دوباره ولش کن بره
بعد دوباره اگه ....
 
Animal-Rights Activist:
If you love someone,
Set her free…
In fact, all living creatures deserve to be free!!
 
فعال دفاع از حقوق حيوانات :
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
درواقع همه موجودات زنده حق دارن که آزاد باشن
 
Lawyers:
If you love someone,
Set her free…
Clause 1a of Paragraph 13a-1 in the second
Amendment of the Matrimonial Freedom Act clearly states that....
وکلا:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
بند 1-a از پاراگراف 13a-1 بند الحاقي دوم از
" قانون آزادي ازدواج" به طور صريح مي گويد که ... .
 
Biologist:
If you love someone,
Set her free…
She'll evolve.
زيست شناس:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
حتما" تکامل پیدا میکنه !
 
Statisticians:
If you love someone,
Set her free …
If she loves you, the probability of her coming back is high         
If she doesn't, the Weibull distribution and your relation were improbable anyway.
آمارشناسان:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه اونم عاشق تو باشه، احتمال بازگشتش زياده،
اگر عاشق تو نباشه، به هر حال توزيع Weibull و رابطه شما غير محتمله!
 
 
Salesman:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, deal!
If she doesn't, so what! "NEXT".
  فروشنده:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
             اگه برگشت، قرارداد ببند، اگه برنگشت، چه خوب، "بعدي!"
 
 
   
Insurance agent:
If you love someone,
Show her the plan....
If she ever comes back, sign her up,
If she doesn't, keep follow up with her and never give up!
نماينده بيمه:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش برنامه رو نشون بده،
اگه برگشت، ثبت نامش کن،
اگه برنگشت،  پي گيرش شو و هيچ وقت بي خيال نشو
 
Physician:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, it's the law of gravity,
If she doesn't, either there's friction higher than the force or the angle of collision between two objects did not synchronize at the right angle.
فيزيکدان:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برگشت، اين قانون جاذبه است
اگه برنگشت، يا مقدار اصطکاک بيشتر از نيروي جاذبه است، يا زاويه برخورد
                        بين دو جسم در زاويه مناسب تنظيم نشده.
 
Mathematician:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, 1 + 1 = 2 (peanut!),
If she doesn't, Y=2X-log (0.46Y^2+(cos( 52/34X))x 5Y^(- 0.5)c) where c is the infinite constant of no turning point.
رياضيدان:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برگشت که 1+1 = 2 (خيلي ساده اس)
اگه بر نگشت،
Y=2X-log (0.46Y^2+(cos( 52/34X))x 5Y^(- 0.5)c)
که c مقدار ثابت زمان بي نهايت بازگشته.
 
Nowadays' style:
If You Love Someone,
Set it free …
If It Comes Back, It is yours
If It Doesn't, Hunt it down and Kill it...!!! OR
PERHAPS REPORT TO IMMIGRATION THAT SHE/HE IS AN ILLEGAL
مدل امروزي:
اگه عاشق كسي شدي،
بهش نچسب، بزار بره...
اگه برگشت، كه مال توئه!
                               اگه برنگشت پيداش کن و بکشش!!
                يا به اداره مهاجرت خبر بده که اون مهاجر غير قانونيه
 
If you love someone
WHY IN THE FIRST PLACE SET
HER FREE???
CARELESS IDIOT!!!
اگه عاشقه كسي شدي،
براي چي اصلاً ولش مي کني بره ، خنگ خدا!

شعری زیبا

سخت آشفته و غمگین بودم

 به خودم می گفتم:
بچه ها تنبل و بد اخلاقند
دست کم میگیرند

درس ومشق خود را…
باید امروز یکی را بزنم، اخم کنم
 و نخندم اصلا
تا بترسند از من
و حسابی ببرند…
خط کشی آوردم،
درهوا چرخاندم...

 چشم ها در پی چوب، هرطرف می غلطید
مشق ها را بگذارید جلو، زود، معطل نکنید !

اولی کامل بود،
دومی بدخط بود
بر سرش داد زدم...
سومی می لرزید...
خوب، گیر آوردم !!!
صید در دام افتاد
و به چنگ آمد زود...
دفتر مشق حسن گم شده بود
این طرف،
آنطرف، نیمکتش را می گشت
تو کجایی بچه؟؟؟
بله آقا، اینجا
همچنان می لرزید...
” پاک تنبل شده ای بچه بد ”
" به خدا دفتر من گم شده آقا، همه شاهد هستند"
” ما نوشتیم آقا ”
بازکن دستت را...
خط کشم بالا رفت، خواستم برکف دستش بزنم
او تقلا می کرد
چون نگاهش کردم
ناله سختی کرد...
گوشه ی صورت او قرمز شد
هق هقی کردو سپس ساکت شد...
همچنان می گریید...
مثل شخصی آرام، بی خروش و ناله

ناگهان حمدالله، درکنارم خم شد
زیر یک میز،کنار دیوار، 
دفتری پیدا کرد ……
گفت : آقا ایناهاش، 
دفتر مشق حسن
چون نگاهش کردم، عالی و خوش خط بود
غرق در شرم و خجالت گشتم
جای آن چوب ستم، بردلم آتش زده بود
سرخی گونه او، به کبودی گروید …..

صبح فردا دیدم
که حسن با پدرش، و یکی مرد دگر
سوی من می آیند...
خجل و دل نگران، 
منتظر ماندم من
تا که حرفی بزنند
شکوه ای یا گله ای، 
یا که دعوا شاید

سخت در اندیشه ی آنان بودم
پدرش بعدِ سلام، 
گفت : لطفی بکنید، 
و حسن را بسپارید به ما ”
گفتمش، چی شده آقا رحمان ؟؟؟
گفت : این خنگ خدا
وقتی از مدرسه برمی گشته
به زمین افتاده 
بچه ی سر به هوا، 
یا که دعوا کرده
قصه ای ساخته است
زیر ابرو وکنارچشمش، 
متورم شده است
درد سختی دارد، 
می بریمش دکتر 
با اجازه آقا …….


چشمم افتاد به چشم کودک...
غرق اندوه و تاثرگشتم
منِ شرمنده معلم بودم
لیک آن کودک خرد وکوچک
این چنین درس بزرگی می داد
بی کتاب ودفتر ….

من چه کوچک بودم
او چه اندازه بزرگ
به پدر نیز نگفت
آنچه من از سرخشم، به سرش آوردم
عیب کار ازخود من بود و نمیدانستم
من از آن روز معلم شده ام ….
او به من یاد بداد  درس زیبایی را...

که به هنگامه ی خشم
نه به دل تصمیمی
نه به لب دستوری
نه کنم تنبیهی

***

یا چرا اصلا من 
عصبانی باشم
با محبت شاید،
گرهی بگشایم

با خشونت هرگز...

با خشونت هرگز...

عزتش را از خدا کسب کرد

احمد قابل: منتظری عزیز، عزتش را از خدا کسب کرد

 

تاریخ انتشار: ۰۸ آذر ۱۳۹۰, ساعت ۱:۴۷

 

جرس: حجت الاسلام احمد قابل، پژوهشگر دینی و از شاگردان شاخص آیت الله منتظری، در پیامی به مناسبت دومین سالگرد استاد خویش گفت:"گویا باور نکرده اند، که منتظری عزیز، عزتش را از خدا و اخلاص عملش و دفاعی که خدای بزرگ از مؤمنان می کند کسب کرده است و نه از دنیا خواهان ".  

 

به گزارش تارنمای شریعت عقلانی، قابل در پیام خود به این مناسبت آورده است:" خدایا تو می دانی که آن پیر فرزانه چه مصیبت هایی را در راه رضای تو(که در جهت دفاع از حقوق همه ی انسان های مظلوم است) تحمل کرد و بر کسی منت نگذاشت و آن را به رخ کسی نکشید، تا خلوص عمل خود را با دنیا خواهی های کم ارزشی که بسیاری را به ترجیح بهره مندی های شخصی و دنیایی، بر بهره مندی های همنوعان مظلوم خویش، کشانده است، ضایع نکند."

 


احمد قابل در این پیام که در سایت شخصی خود منتظر نموده، ضمن ابراز تاسف از عدم حضور خود در مراسم سالگرد درگذشت مرحوم منتظری، خاطرنشان کرد: "در دومین مراسم سالگرد استاد عزیزم، بخاطر دوران نقاهت و مراقبت های بعد از عمل جراحی مغز، نتوانستم حاضر باشم، همان گونه که در مراسم تشییع و اولین سالگرد نیز، بخاطر بازداشت توسط نیروهای حاکمیت، از این امکان محروم ماندم."

 

متن کامل این پیام بشرح زیر است:


دومین سالگرد مرحوم استاد


بسم الله الرحمن الرحیم


دو سال از رجوع نفس مطمئنه ای گذشت که علامه و محقق کم نظیر معارف اسلامی بود و برتری و عزتش، از پایبند بودن و عمل کردن به آنچه بدان آگاهی و ایمان داشت، ناشی می شد.


برای کسی که پرونده ی کاری اش پیش چشم همه باز بوده و دوستان و رقیبانش(حتی با رویکردی دشمنانه) تمامی زوایای اخلاقی و ایمانی نزدیک به هفت دهه ی زندگی اش را دیده، شنیده و یا امکان بررسی را داشته و دارند، نمی توان سخنی از نو ارائه کرد.


من با لطف خدا، با این حجت اخلاقی و انسانی محشور شدم و امیدوارم بهره مندی بیش از بیست ساله ام از دانش آموزی و درک خلق و خوی عظیم این عزیز خدا، راه حق شناسی و حق طلبی و صبر و استقامت را برایم فراهم کرده باشد که؛ «ان الله مع الصابرین».


از صمیم قلب، آرزو می کنم که فردای قیامت هم با او که بدون ریا، به اولیاء الهی عشق می ورزید، محشور باشم.


خدایا تو می دانی که آن پیر فرزانه چه مصیبت هایی را در راه رضای تو(که در جهت دفاع از حقوق همه ی انسان های مظلوم است) تحمل کرد و بر کسی منت نگذاشت و آن را به رخ کسی نکشید، تا خلوص عمل خود را با دنیا خواهی های کم ارزشی که بسیاری را به ترجیح بهره مندی های شخصی و دنیایی، بر بهره مندی های همنوعان مظلوم خویش، کشانده است، ضایع نکند و حقیقتا جزو معدود افرادی بود که در اوج مقامات سیاسی و اجتماعی و علمی بود و به این مهم، دست یافت و رضای خدا را بر حفظ بالاترین مقام و موقعیت، یعنی قرار گرفتن در موقعیت رهبری کشور، ترجیح داد و بدون هیچ چشم داشت یا ایجاد تنش در جامعه، قدرت را کنار نهاد و به عنوان ناظری منصف، سعی کرد تا از انحراف ثمره ی تلاش خود و ملت، با راهنمایی ها و خیرخواهی ها، جلوگیری کند، ولی افسوس و صد افسوس، که دل های پر از کینه ای هم بود که جز به حذف فیزیکی او راضی نبودند و اگر به آن نمی رسیدند، ولی به حذف تاریخی او می توانستند بیندیشند و اکنون نیز پیگیرانه بر این روش پای می فشارند.


اینان جزو کسانی اند که در فروغ خورشید علوم معقول و منقول آن بزرگمرد، همچون خفاشانی پنهانند و دانش و فکر او را رسواگر ادعاهای شبه علمی و عناوین تقلبی و جایگاه های جعلی خود می دانند، وگرنه چرا باید از چاپ مجدد کتب و نشر آثار و مجالس بزرگداشت آن استوانه ی علم و ایمان و اخلاق، واهمه داشته و با آن مخالفت کنند.


گویا باور نکرده اند، که منتظری عزیز، عزتش را از خدا و اخلاص عملش و دفاعی که خدای بزرگ از مؤمنان می کند کسب کرده است و نه از دنیا خواهان (ان الله یدافع عن الذین آمنوا)!!


در دومین مراسم سالگرد استاد عزیزم، بخاطر دوران نقاهت و مراقبت های بعد از عمل جراحی مغز، نتوانستم حاضر باشم، همان گونه که در مراسم تشییع و اولین سالگرد نیز، بخاطر بازداشت توسط نیروهای حاکمیت، از این امکان محروم ماندم.


خوشا به سعادت آنانی که در بزرگداشت آن محبوب خدا حضور یافته و یاد و نام پیرو راستین مکتب ایمان و آزادیخواهی و آزادگی امام عاشقان و آمران به معروف و ناهیان از منکر، حسین بن علی(علیهما السلام) را گرامی می دارند.


من که دلم در آن مجالس بزرگداشت است و هنوز جسمم یارای حضور نیافته، از پایمردی همه ی شما که قدردان شخصیت آن عزیز، بوده و هستید، خدای را شاکرم و حقیقتا بر این قدرشناسی(که برای بسیاری از شما همراه با تحمل دشواری ها و مصیبت هایی کمرشکن نیز بوده) غبطه می خورم و ایمان دارم که اجری عظیم از این حق جویی، در دنیا و آخرت نصیب خواهید برد.


از همه ی شما برای انجام وظیفه ی الهی «تجلیل از آن گل خوشبوی مکتب محمدی(ص)» به سهم خود تشکر می کنم.


من البته بدهی بزرگتری به مردم عزیز نجف آباد و منطقه ی اصفهان و همه ی مؤمنان و دوستان پاک خود در سراسر کشور و حتی خارج از آن دارم که پس از بیماری و ایجاد نگرانی ناخواسته برای همگان، آنان را به زحمت های گوناگون دچار کردم.


دعاهای گسترده ی همه ی شماعزیزان و لطف بیکران خدای سبحان، تنها شرمندگی مرا بیشتر کرد که به انسانی بی مقدار و کم ارزش مثل من، اینهمه لطف و عنایت بشود!!


خدای را شاهد می گیرم که هرگز خود را قابل این همه محبت و احسان خدا و خلق خدا ندانسته و نمی دانم و مطمئنم که خدای رحمان «با صرف نظر از اهلیت و قابلیت» مرا مشمول رحمت قرار داده است، همان گونه که مولی الموحدین(ع) با همه ی شایستگی اش این خطاب را با خدای رحمان دارد که؛ «کم من ثناء جمیل لست اهلا له نشرته = بسا صفات نیکی که من اهلیت آن را ندارم، در بین مردم منتشر کرده ای!!».


از همه می خواهم که برای کسب قابلیت های لازم و در جهت تکمیل این لطف خداوندی، همچنان برایم دعا کنند.


من هم متقابلا از خدای رحمان می خواهم که تمامی عزیزان را در دنیا و آخرت نزد خود و خلق خود، روسپید و سربلند گرداند و روزگاری آزاد و شاد و امن، همراه با عدل و رشد و تعالی را برای ایران و ایرانیان و همه ی آنانی که از این نعمت های الهی محرومند، مقدر فرماید. آمین رب العالمین.


احمد قابل ۷ آذر ۱۳۹۰ مشهد

 

 

 

 

 

 

 

عدم اجازه به بانوان برای حضور بر سر مراز آیت الله منتظری

همزمان با اعمال محدودیت برای برگزاری مراسم سالگرد

 

 

تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۰, ساعت ۳:۱۱

جـــرس: منابع خبری از ممانعت ماموران امنیتی با حضور کوتاه مدت بانوان بر سر مزار مرحوم آیت الله العظمی منتظری، در دومین سالگرد وفات وی گزارش می دهند.


بنا به گزارش های رسیده به جرس، در سالگرد ارتحال آیت الله العظمی منتظری بسیاری از بانوان طبق قرار قبلی خود را آماده كرده بودند تا در ساعت مشخصی بر سر مزار آیات عظام و مراجع تقلید بخصوص آیت الله منتظری بروند، اما پس از چند دقیقه با برخورد برخی نیروهای اطلاعاتی و امنیتی، مجبور شدند كه از آن محل خارج شوند.


این در حالی است كه پیش از این بانوان مجاز بودند برای مدت زمان کوتاهی هم که شده، بر سر مزار مراجع درگذشته، از جمله آیت الله منتظری حاضر شده و به ذکر فاتحه و آرامش بپردازند، اما امسال جو امنیتی و فضای پادگانی، مانع از چنین امری شد.


این گزارش افزوده: حكومت اخیرا از حضور بانوان بیت و خانواده مرحوم آیت الله منتظری نیز به دلایل واهی جلوگیری بعمل می آورد.


گفتنی است، امسال به دلیل شرایط خاص و فشارهای موجود، مراسم سالگرد درگذشت مرحوم آیت الله منتظری برگزار نشد.

 

 

 

 

 

 

تکذیبیۀ شش زندانی سیاسی جعلی از آب درآمد

 

تاریخ انتشار: ۰۸ آذر ۱۳۹۰, ساعت ۰:۵۰

جـــرس: در پی ادعای برخی رسانه های وابسته به محافل خاص، مبنی بر "انتشار نامۀ شش تن از زندانیان سیاسی در حمایت از شرکت در انتخابات آتی"، منابع خبری جنبش سبز، از "جعلی" بودن این نامه خبر داده اند.


طی روزهای گذشته، سایت های تحت امر نهادهای اطلاعاتی، امنیتی و نظامی، با انتشار خبری جعلی، مدعی شدند که شش نفر از فعالان سیاسی در بند، علیرضا رجایی، عبدالله رمضان زاده، داوود سلیمانی، فیض الله عرب سرخی، محسن میردامادی و بهزاد نبوی، طی نامه ای، طرفدار شرکت در انتخابات آتی مجلس هستند و بیانیه ۳۶ نفر از زندانیان سیاسی در اعتراض به شرایط موجود را تکذیب کرده اند.


به گزارش کلمه، منابع موثق اعلام کرده اند که تکذیبیه فوق کاملا ساختگی و مجعول است و به نظر می رسد پس از تحت فشار گذاشتن این افراد از سوی اطلاعات سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات برای تکذیب بیانیه ۳۶ نفر و مقاومت امضا کنندگان بیانیه در برابر خواست غیرقانونی آنها و عدم تکذیب بیانیه از سوی این افراد، همان نهادهای امنیتی و اطلاعاتی مطالب مذکور را جعل و در سایت های متعلق به خود منتشر کرده اند.


بر اساس این گزارش، در متن جعلی منتشر شده در سایت های وابسته به نهادهای امنیتی تنها تشکر این افراد از سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات به خاطر بازداشت خودشان و نیز کودتای انتخاباتی سال ۸۸ و تغییر نتیجه انتخابات و دستگیری فعالان انتخاباتی از قلم افتاده است.


چندی پیش سی و شش زندانی سیاسی منتقد در زندانهای اوین، رجایی شهر و خوزستان با صدور بیانیه ای در باره انتخابات آتی مجلس، ضمن هشدار به مسوولان ارشد نظام درباره روند فعلی اداره کشور، تاکید کرده بودند که صلاح جنبش سبز و جریان اصلاح طلب در این است که در صورت برگزاری انتخابات سالم و آزاد به طور یکپارچه از آن استقبال کنند و در صورت ناسالم بودن آن، با انسجام و وحدت و داشتن برنامه، عامل مشروعیت بخش به انتخاباتی ناسالم و غیرقانونی نشوند.


امضا کنندگان این بیانیه یکی از مهم ترین مشکلات امروز کشور در عرصه های مختلف از جمله انتخابات را ورود نهادها و نیروهای نظامی و امنیتی به این عرصه ها دانسته و نوشته اند: این نهادها قانونا و عرفا از ورود به آنها منع شده اند. تنها در نظام های استبدادی است که اینگونه نهادها در امور سیاسی، اقتصادی، قضایی و امثال آن مداخله می کنند و هرچه استبداد در نظامی بیشتر و شدیدتر باشد، حضور نهادهای امنیتی و نظامی نیز در عرصه های مختلف بیشتر و پررنگ تر است. در کشور ما نیز سکاندار اصلی حوادث انتخابات سال ۸۸ و پس از آن این نهادها بودند و هستند که حضور آنها همچنان ادامه دارد و فضای امنیتی سنگینی را بر کشور مستولی و سایه افکن کرده اند.


گزارش کلمه می افزاید: به نظر می رسد این تکذیبیه در نتیجه عصبانیت نیروهای امنیتی از انتشار وسیع و تاثیر گذاری این بیانیه بوده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وزیر اطلاعات: در انتخابات اسفند ماه با چالش‌های امنیتی مواجهیم

 

تاریخ انتشار: ۰۸ آذر ۱۳۹۰, ساعت ۱۳:۱۲

جـــرس: وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی با تلاش برای رقابتی و آزاد نشان دادن انتخابات پیشِ رو گفت: "این انتخابات با چالش‌های امنیتی مواجه بوده و دشمن به طور جدی برای این انتخابات طراحی کرده است."


رئیس دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی، همچنین از "دو استراتژی حداقلی و حداکثری دشمن در جنگ نرم" خبر داد و با اشاره ای تلویحی به دخالت رهبری در روند انتخابات کشور گفت: "دشمن در استراتژی حداقلی خود به دنبال تغییر رفتار نظام است و البته با تدبیر رهبری در انتخابات ریاست جمهوری یک دگرگونی جدی به وجود آمد و مجددا برنامه‌های دشمنان به هم ریخت و دستگاه‌های مدیریتی کشور دچار تحول شد، ولی دشمن به هیچ‌وجه از برنامه‌های خود در این زمینه دست بر نداشت. "

 

 

 

 

 

 

 

بررسی علل خشم حاکمیت از اتحاد گروه های سیاسی

بیانیه تحلیلی اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی ایران

 

تاریخ انتشار: ۰۹ آذر ۱۳۹۰, ساعت ۱۰:۵۵

  جرس: جمعی از اعضاء و علاقمندان نهضت آزادی ایران در خارج کشوربیانیه ای منتشر کردند و در آن به تحلیل و بررسی دلایل خشم حاکمیت از اتحاد گروه های سیاسی پرداختند. در بخشی ازین بیانیه آمده است:" ۲۱ سال پیش تحلیل گران و تصمیم گیرندگان امنیتی و اطلاعاتی نظام حاکم به جای نگاه منصفانه به نقد ناصحانه دلسوزان نظام و اصلاح مفاسد و مظالم، بدترین برخورد را با بی غرض ترین ناقدان خود کردند و امروز نیز همچنان در همان خواب غفلت و غرورقدرت پوشالی و تحلیل های نادرست خود قرار دارند."

 

در ادامه این بیانیه آمده است:"بهمن ملت ما نیز در بهارایرانی به همت مردمان مصمم و متوکل و تابش خورشید خدائی بی نیاز از حمایت های خارجی، این چنین با اتکاء به تحول و تولد درونی به راه خواهد افتاد و درآنروز به فرعون صفتان وسپاه ظلمشان گفته می شود: "این همان چیزی است که از آن حذر می کردید"

 

به گزارش جرس، متن کامل این بیانیه بشرح زیر است:

 

بهمنی که درانتظار آفتاب امید است!

 

هموطنان عزیز


همانطور که می دانید، در تاریخ ۲۳ مهرماه سال جاری ۱۴۳ نفر از فعالان سیاسی نامه ای سرگشاده، در ارتباط با فقدان شرایط سالم و آزاد برای انتخابات آینده، به آقای محمد خاتمی نوشته بودند که متعاقب آن جمعی از امضاء کنندگان نامه مذکور مورد بازجوئی، ضرب و شتم و توهین و تهدید واقع شده و آقایان مهندس محمد توسلی و دکتر غفار فرزدی بازداشت شده اند. نوشتن نامه از ناحیه جمعی از شهروندان دلسوز و نگران سرنوشت کشور و پایمال شدن حقوق مردم، به شهروندی دیگر چرا باید این چنین با برخورد خشن مقامات امنیتی و اطلاعاتی مواجه گردد؟


در سال ۱۳۶۹ نیزدر نامه سرگشاده مشابهی به امضای اعضائی از "نهضت آزادی ایران" و "جمعیت دفاع از آزادی و حاکمیت ملت" و برخی شخصیت های منفرد، که بعدها به نامه ۹۰ امضائی معروف شد، خطاب به آقای هاشمی رفسنجانی در مقام ریاست جمهوری، انتقاداتی وارد شده بود که آن نامه نیز به گونه ای غیر منتظره با برخورد شدید حاکمیت مواجه شد و به فاصله اندکی ۲۵ نفر از امضاء کنندگان نامه مذکوردستگیر و اکثرا مورد شکنجه و حبس طولانی در سلول های انفرادی و اطاق های دربسته از ۵ تا ۲۰ ماه واقع شدند.


نام بسیاری از شخصیت های سیاسی در هر دو نامه مشترک است و مهندس توسلی نیز، که ششمین زندان خود را در جمهوری اسلامی تجربه می کند و پس از انتخابات اخیر دو دختر و دامادش هم زندانی شده اند، در هر دو نامه ازجمله دستگیر شدگان است! چنین برخورد شدید نسبت به کسانی که اکثرا از شخصیت های خدمتگزار و شناخته شده این آب و خاک، و بیشتر در سنین بالا، هستند این سئوال را مطرح می سازد که چرا حاکمیت نسبت به نامه های دسته جمعی که امضای نمایندگانی از تشکیلات مختلف و فعالان مستقل سیاسی را کنار هم می نشاند این چنین چنگ و دندان نشان می دهد!؟


نامه ۹۰ امضائی سال ۱۳۶۹، که پس از انتشار، با بیانیه سیاسی ۱۸۰ نفره ای از فعالان سیاسی خارج کشور(بدون اطلاع و ارتباط با داخل) مورد تایید قرار گرفت، پس از انتخابات "نیکاراگوا" صادر شد که طی آن حزب چپ گرای"ساندنیست" به رهبری "دانیل اورتگا"، که با انقلابی همزمان با انقلاب ایران به قدرت رسیده بود، پس ازحدود یک دهه، با تمکین به حقوق مردم، آزادمنشانه با تن دادن به نظارت سازمان ملل از جریان انتخابات، از قدرت کنار رفته و خانم "چامورا"کاندیدای حزب ملی نیکاراگوا بیشترین آراء مردم را کسب کرده بود.


بازجویان و شکنجه گران سال۱۳۶۹ با تحلیلی نادرست از همزمانی وقایع، به برخی دستگیرشدگان گفته بودند: "شما می خواستید بهمن راه بیندازید، ما خفه تان کردیم"!! ۲۱ سال پیش تحلیل گران و تصمیم گیرندگان امنیتی و اطلاعاتی نظام حاکم به جای نگاه منصفانه به نقد ناصحانه دلسوزان نظام و اصلاح مفاسد و مظالم، بدترین برخورد را با بی غرض ترین ناقدان خود کردند و امروز نیز همچنان در همان خواب غفلت و غرورقدرت پوشالی و تحلیل های نادرست خود قرار دارند.


رئیس جمهور آن روز، که به فرمانش آن ناصحان امین دستگیر و به شکنجه و زندان کشیده شدند و در مورد مهندس سحابی گفته بود " خواستم رویش را کم کنم"! امروز خود قربانی شیوه های شرم آوری، حتی درباره خاندانش شده و با بی اعتنائی یار گرمابه و گلستانش، که احمدی نژاد را پس ازانتخابات، نزدیک تراز او به خود شمرد، تازه نفسان دیگری از همان نردبان قدرت بالا رفته و او را در انزوائی بس عبرت آموز به زیر کشیده اند! تردیدی نیست که این شتر در خانه آنها نیز خواهد نشست و بالاروندگان فعلی نیزکه او را به زیر کشیدند، دوامی دراین نردبان لرزان نخواهند داشت و دیر یا زودجای خود را به دیگری خواهند داد. این قانون قدرت های پوشالی متکی به زد و بند است.


 
نردبان خلق این ما و منی است

عاقبت زین نردبان افتادنی است


هرکه بالاتر رود، ابله تر است

کاستخوان او بَتَر خواهد شکست


نامه قبلی ۹۰ امضاء داشت و نامه جدید، به رغم همه تهدیدها، ۱۴۳ امضاء! این تعداد اضافه، همان رویشی است از ریزشی های صادق و بیداردل که به جرم تغییر جبهه و شکستن مرزهای خودی و غیرخودی، چوبش را خورده و می خورند. نگاهی به راه پیمائی های گسترده اعتراضی به نتیجه انتخابات در تهران و شهرهای بزرگ و پیدایش جنبش سبز نشانگر رشد حق در بطن باطل و بشارت دهنده زوال ظلم است. اگر امروز جمعی از امضاء کنندگان نامه سال ۱۳۶۹همچون مرحومین بازرگان، سحابی ها(پدر و پسر) ، اردلان، موحد، داوران، زرینه باف و... به دیار باقی شتافته اند، اما اندیشه ونتیجه تلاش های آنان برای آزادی و حاکمیت ملت و ارزش های اخلاقی، دربیانیه های سیاسی و اجتماعی این دوران حضور دارد.


به کوری چشم کسانی که سرشان را کبک وار زیر برف فروبرده و دست تجاوز به مال و جان مردم برآورده اند، بهمن ملت ما نیز در بهارایرانی به همت مردمان مصمم و متوکل و تابش خورشید خدائی بی نیاز از حمایت های خارجی، این چنین با اتکاء به تحول و تولد درونی به راه خواهد افتاد و درآنروز به فرعون صفتان وسپاه ظلمشان گفته می شود: "این همان چیزی است که از آن حذر می کردید"


....
وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ (قصص

خر جماعت

یکی بود یکی نبود،غیر از خدا هیچکس نبود.در یک چمنزاری خرها و زنبورها زندگی میکردند.روزی از روزها خری برای خوردن علفبه چمنزار میآید و مشغول خوردن میشود.از قضا گل کوچکی را که زنبوری در بین گلهای کوچکش مشغول مکیدن شیره بود،میکند و زنبور بیچاره که خود را بین دندانهای خر اسیر و مردنی میبیند،زبان خر را نیش میزند و تا خر دهان باز میکند او نیز ازلای دندانهایش بیرون میپرد.خر که زبانش باد کرده و سرخ شده و درد میکرد،عر عرکنان و عربده کشان زنبور را دنبال میکند. زنبور به کندویشان پناه میبرد.به صدای عربده خر،ملکه زنبورها از کندو بیرون میآید و حال و قضیه را میپرسد.خرمیگوید:زنبور خاطی شما زبانم را نیش زده است باید او را بکشم.ملکه زنبورها به سربازهایش دستور میدهد که زنبور خاطی را گرفته و پیش او بیاورند.سربازها زنبورخاطی را پیش ملکه زنبورها میبرند و طفلکی زنبور شرح میدهد که برای نجات جانش اززیر دندانهای خر مجبور به نیش زدن زبانش شده است و کارش از روی دشمنی و عمدنبوده است.ملکه زنبورها وقتی حقیقت را میفهمد،از خر عذر خواهی میکند و میگوید:شمابفرمايید من این زنبور را مجازات میکنم.خر قبول نمیکند و عربده و عرعرش گوش فلک را کر میکند که نه خیر این زنبور زبانم را نیش زده است و باید او را بکشم.ملکه زنبورها ناچار حکم اعدام زنبور را صادر میکند.زنبور با آه و زاری میگوید:قربان من برای دفاع از جان خودم زبان خر را نیش زدم.آیا حکم اعدام برایم عادلانه است؟ملکه با تاسف فراوان میگوید:میدانم که مرگ حق تو نیست اما گناه تو اين است كه با خر جماعت طرف شدی که زبان نمیفهمد و سزای کسی که باخر طرف شود همین است