فوت و فن های آشپزی


خانم هایی که بیرون از خانه کار می کنند و وقتی ظهر به خانه می آیند، فرصت پختن برنج را ندارند و یا اینکه دوست ندارند از شب قبل برنج آماده کنند، می توانند از این روش کمک بگیرند:

صبح یا شب قبل برنج را آبکش کنید، البته کمی آن را خشک بردارید، سپس ته دیگ برنج را آماده کرده و برنج را داخل قابلمه بریزید و قابلمه را داخل یخچال قرار دهید، ظهر برنج را کمی آب و روغن دهید و آن را دم کنید حالا تا سالاد را آماده کنید، برنج هم دم کشیده است. 

برای از بین بردن بوی سوختگی برنج:1. یک تکه نان روی برنج قرار دهید و موقع کشیدن، نان را بردارید.
2. یک عدد پیاز را پوست کنده و در داخل برنج فرو کنید پیاز بوی سوختگی را بخود می گیرد.
آب برنج برای بچه ها:وقتی می خواهید برنج را آبکش کنید یک لیوان از آب آن را بردارید و با یکی دو قاشق ماست مخلوط کنید. این آب برنج در صورتی که شور نباشد برای بچه ها خیلی مفید است.
اگر برنج شما شور شد:اگر قبل از آب کش کردن برنج متوجه شدید، که برنج شما شور شده است موقع آب کش کردن برنج آب بیشتر روی برنج داخل آبکش بریزید. اما اگر بعد از آب کش کردن برنج متوجه شوری آن شدید دیگر چاره ای برای برطرف کردن شوری آن ندارید. مگر اینکه خورش را بی نمک درست کنید.
اگر برنج شما بی نمک شد:اگر بر اثر فراموشی برنجتان بی نمک شد اصلاً نگران نباشید، موقع کشیدن برنج مقدار مورد نیاز نمک را با مقدار بسیار کمی آب و روغن مخلوط کنید و روی برنج بریزید. با این کار بی نمکی برنج شما رفع می شود هرگز نمک را مستقیم در روغن نریزید، زیرا نمک در روغن حل نمی شود.
برای خوشمزه تر شدن شیر برنج:اگر می خواهید شیر برنج شما خوشمزه تر شود، برنج را با شیر خیس کنید. این کار باعث می شود که شیر برنج شما خوشمزه تر شود.
برای خوشمزه تر شدن شوید پلو:برای اینکه شوید پلوی شما خوشمزه تر شود می توانید از ادویه ی مخصوص پلو که سبزرنگ است و (در عطاری ها موجود می باشد) استفاده کنید بعد از آبکش کردن برنج کمی ادویه لابه لای برنج بپاشید.
از بین بردن بوی نامطبوع برنج:اگر به هر دلیلی برنج خشک شما بو گرفت برنج را روی یک سطح پهن کنید. البته باید حتماً در سایه باشد تا بوی نامطبوع برنج از بین برود. زیرا اگر برنج را جلوی نورآفتاب قرار دهید باعث خرد شدن برنج می شود و برنج حالت خود را از دست می دهد و وقتی آن را داخل آب جوش می ریزید از هم پاشیده می شود.
بر طرف کردن بوی پیاز از کارد:اگر کارد شما بوی پیاز می دهد، با کارد هویج را حلقه حلقه ببرید. با این کار بوی پیاز از بین می رود.
تمیز کردن ظرفی که در آن غذا سوخته است:اگرغذا به ته قابلمه چسبیده، هرگز کارد، قاشق یا کفگیر فلزی برای پاک کردن آن به کار نبرید. کافی است آن را از آب گرم پر کنید و مقداری نمک نیز به آن اضافه کنید. اگر غذا خیلی محکم به قابلمه چسبیده است، مقداری سرکه در آن بریزید و بجوشانید تا کاملاً پاک شود.
برای پاک کردن سس:برای پاک کردن لکه ی سس با پارچه ی تمیزی که درون آب سرد فرو ببرید، پاک کنید و در صورت لزوم مقدار کمی از محلول آب و کف پودر رختشویی را به وسیله ی یک اسفنج به آرامی روی آن بمالید و سپس با یک پارچه ی تمیز و نم دار آن را پاک کنید.
دستگاه بخار پز درخانه:برای ساختن این دستگاه، یک قابلمه را آب کرده و آبکشی روی آن قرار دهید. سپس مقداری آب در قابلمه بریزید(به میزانی که آبکش با آب برخورد نکند) حالا هر ماده ای را که می خواهید بخار پز کنید، روی آبکش قرار دهید. اجاق گاز را روشن کنید تا مواد غذایی شما بخارپز شود.
راهی برای بهتر رنگ دادن زعفران:برای اینکه زعفران شما بهتر رنگ بدهد می توانید از این روش کمک بگیرید: درون یک استکان کوچک به مقدار مورد نیاز زعفران ساییده بریزید و دو قاشق غذا خوری آب جوش به آن اضافه کنید. بعد از اینکه برنج را آبکش کردید و داخل قابلمه ریختید استکان حاوی آب و زعفران را در برنج فرو ببرید و دم کنی را روی قابلمه بگذارید. با دم کشیدن برنج، زعفران هم دم می کشد و بهتر رنگ می دهد.
نكته هایی در مورد پخت گوشت:اگر می‌خواهید گوشت سفت را ترد كنید، روی همه قسمت های آن مخلوطی از سركه و روغن زیتون بمالید و بگذارید به مدت دو ساعت بماند، سپس بپزید. اگر گوشت شما خیلی سفت و تازه است، روی همه قسمت های آن جوش شیرین بمالید، بگذارید چند ساعت بماند، سپس قبل از پختن كاملاً بشوئید و وقتی می‌خواهید گوشت را با زدن بیفتک یا كارد نرم كنید، روی آن آرد بپاشید، ‌این كار از خارج شدن آب گوشت جلوگیری خواهد كرد.
آبگوشت پرمایه:برای آنکه آبگوشت شما غلیظ تر و پرمایه تر شود چند تکه نان به داخل آن بیندازید.
اسپاگتی نچسب:برای آنکه برنج، ماکارونی، اسپاگتی یا هر ماده نشاسته دار دیگر هنگام پختن به هم نچسبد، قبلاً دو قاشق روغن خوراکی به آب آن اضافه کنید مشکل شما حل خواهد شود.
سفید مثل یاس:اگر هنگام پختن پلو یا کته یعنی زمانی که برنج در داخل آب شروع به جوشیدن می کند، مقدار کمی آبلیمو یا آب نارنج یا آبغوره یا یک تکه زاج سفبد به آب برنج اضافه کنید، نه تنها پلو یا کته را مانند یاس سفید می کند، بلکه دانه های آن را نیز از هم جدا ساخته مانع از چسبیدن آنها به یکدیگر و در نتیجه له شدن برنج می شود.
خاصیت روغن:هنگام جوشاندن برنج، لویبا و حبوبات دیگر یک کاغذ روغنی را به بالای قابلمه یا دیگ بمالید و یا چند قطره روغن خوراکی به آن اضافه کنید این کار باعث خواهد شد که محتوی دیگ یا قابلمه دیر تر از حد معمول بجوشد و در نتیجه طعم و مزه آن بهتر و لذیذتر خواهد شد.
پوست کندن تخم مرغ آب پز:تخم مرغ آب پز را بعد از جوشیدن حدود 1 دقیقه زیر آب سرد نگه دارید پوست آن مانند یک نوار متصل به هم کنده می شود.
چه کنیم تخم مرغ هنگام آب پز شدن ترک نخورد:قبل از اینکه تخم مرغ را آب پز کنید درون ظرف مورد نظر کمی نمک بریزید، دیگر تخم مرغها ترک بر نمی دارد.
کندن پوست گردو:اگر گردوی خشک را در آب نمک بخوابانید، بعد از چند ساعت حالت گردوی تازه پیدا می کند و پوستش به راحتی کنده می شود.
جلوگیری از وارفتن غذا:برای آنکه مواد خوراکی مانند کوفته و غیره در آب از هم نپاشد و به اصطلاح وا نرود قدری آرد یا تخم مرغ به آن بیفزاید و حرارت آتش را زیاد کنید.
کف جانانه:برای آنکه سفیده تخم مرغ زودتر و بهتر کف کند، قدری نمک به آن اضافه کنید. سپس هم بزنید خیلی زودتر از موقع لازم کف خواهد کرد.
نمک ناپز:هنگام پختن نخود و لوبیا سایر حبوبات هیچگاه به آن نمک نزنید زیرا سفت خواهد شد و دیرتر می پزد

چرا مرد ها به ندرت افسرده می شوند !

WHY MEN ARE SELDOM DEPRESSED: 
چرا مردها بندرت افسرده می شوند
 
  
Men Are Just Happier People -- 
مردان اصولا آدم های شادتری هستند
What do you expect from such simple creatures? 
از موجودی به این سادگی چه انتظاری داری؟
Your last name stays put. 
نام خانوادگی تو باقی می ماند
The garage is all yours. 
تمام فضای گاراژ به تو تعلق داره
Wedding plans take care of themselves.
برنامه ریزی برای عروسی خود بخود انجام میشه
Chocolate is just another snack. 
شکولات هم یک خوردنی دیگه ست
You can be President. 
می تونی رئیس جمهور بشی
You can never be pregnant. 
هرگز حامله نمیشی
You can wear a white T-shirt to a water park. 
برای رفتن به پارک آبی می تونی تی شرت سفید بپوشی
You can wear NO shirt to a water park. 
برای رفتن به پارک آبی می تونی اصلا هیچی نپوشی
Car mechanics tell you the truth. 
مکانیک اتومبیل به شما راست میگه
The world is your urinal. 
تمام دنیا آبریزگاه توست
You never have to drive to another gas station restroom because this one is just too icky. 
مجبور نیستی مصافت زیادی تا پمپ بنزین بعدی رانندگی کنی به این دلیل که دستشوئی این یکی خیلی کثیفه
You don't have to stop and think of which way to turn a nut on a bolt. 
مجبور نیستی برای اینکه بدونی مهره رو از کدوم طرف روی پیچ بچرخونی مدتی فکر کنی
Same work, more pay. 
کار یکسان، درآمد بیشتر
Wrinkles add character. 
چین و چروک به تو شخصیت میده
Wedding dress $5000. Tux rental-$100.100 
لباس عروس 5000 دلاره، هزینه یک شب کرایه تاکسیدو فقط 100 دلاره
People never stare at your chest when you're talking to them. 
وقتی با دیگران حرف می زنی به سینه ت نگاه نمی کنن
New shoes don't cut, blister, or mangle your feet.
کفش نو پای تو رو زخم نمی کنه،
 
One mood all the  time.
می تونی همیشه یک حالت داشته باشی
 
Phone conversations are over in 30 seconds flat. 
مکالمه تلفنی تو فقط سی ثانیه طول می کشه
You know stuff about tanks. 
خیلی چیز درباره مخزن آب توآلت می دونی
A five-day vacation requires only one suitcase. 
برای 5 روز مرخصی فقط به یک چمدان احتیاج داری
You can open all your own  jars. 
خودت می تونی در تمام بطری ها رو باز کنی
You get extra credit for the slightest act of thoughtfulness. 
با کوچکترین کار متفکرانه اعتبار زیادی کسب می کنی
If someone forgets to invite you, 
He or she can still be your friend.
اگر کسی فراموش کرد تو رو دعوت کنه
چه زن و چه مرد، بازم دوست تو باقی می مونه
 
Your underwear is  $8.95 for a three-pack. 
سه تا شورت برای تو فقط 8.95 دلار خرج داره
Three pairs of shoes are more than enough.
سه جفت کفش از سرت هم زیاده
You almost never have strap problems in public. 
هرگز در اماکن عمومی مشکلی با بند لباس زیر نداری
You are unable to see wrinkles in your clothes. 
تو قادر به دیدن چروک لباست نیستی
Everything on your face stays its original color.
 هرچیزی روی صورت تو همیشه به رنگ طبیعی باقی می مونه
The same hairstyle lasts for years, maybe decades. 
یک مدل مو برای سالها، و یا ده ها سال کافیه
You only have to shave your face and neck.
تو فقط باید موهای صورت و گردنت رو بتراشی
 
You can play with toys all your life. 
در تمام عمر می تونی با اسباب بازی بازی کنی
One wallet and one pair of shoes -- one color for all seasons. 
یک کیف پول و یک جفت کفش....و یک رنگ برای تمام فصلها کافیه
You can wear shorts no matter how your legs look.
پاهات هر شکلی که باشن بازم می تونی شلوار کوتاه بپوشی
You can 'do' your nails with a pocket knife. 
می تونی با چاقوی جیبی ناخن هات رو تمیز و مرتب کنی
You have freedom of choice concerning growing a mustache.
برای سبیل گذاشتن اختیار تام داری
. You can do Christmas shopping for 25 relatives
On December 24 in 25 minutes. 
می تونی برای 25 نفر از بستگان روز 24 دسامبر در عرض 25 دقیقه هدیه بخری
No wonder men are happier.
پس عجیب نیست که مردها شادتر هستن
  
  
   Men Are Just Happier People 
مردان همینجوری شادتر هستن
NICKNAMES 
القاب
·          If Sheila, Candy and Sarah go out for lunch, they will call each other Sheila, Candy and Sarah. 
اگر شیلا، کندی و  سارا برای نهار بیرون برن همدیگه رو شیلا، کندی و سارا صدا می کنن
·          If Mike, Dave and John go out, they will affectionately refer to each other as Fat Boy, Bubba and
 Wildman . 
اگر مایک، دیو  و  جان بیرون برن، با محبت تمام همدیگه رو خیکی، ابله و دیوونه خطاب می کنن
  
EATING OUT 
غذا خوردن در بیرون
·          When the bill arrives, Mike, Dave and John will each throw in $20, even though it's only for $32.50.  None of them will have anything smaller and none will actually admit they want change
 back... 
وقتی صورتجساب می رسه، با اینکه صورتحساب فقط 32.50 دلار شده اما دیو و جان هر کدوم یک 20 دلاری روی میز می اندازن و هیچکدوم هم منتظر گرفتن بقیه پول نمیشن
·          When the girls get their bill, out come the pocket calculators. 
وقتی خانمها صورتحساب رو دریافت می کنن ماشین حسابها از کیف ها بیرون میان
  
MONEY 
پول
·          A man will pay $2 for a $1 item he needs. 
مرد 2 دلار برای خرید یک کالای یک دلاری می پردازه
·          A woman will pay $1 for a $2 item that she doesn't need but it's on sale. 
خانم یک دلار برای خرید دو کالا که بهشون احتیاجی نداره خرج می کنه چون حراجه
  
BATHROOMS 
حمام ها
·          A man has six items in his bathroom: toothbrush and toothpaste, shaving cream, razor, a bar of soap, and a towel. 
مردها در حمام فقط به 6 چیز نیاز دارن. مسواک، خمیر دندون، ژل برای تراشیدن ریش، تیغ، صابون و یک حوله
·          The average number of items in the typical woman's bathroom is 337.  A man would not be able to identify more than 20 of these items. 
تعداد متوسط وسایلی که یک خانم معمولی در حمام نیاز داره 337 چیزه. مردها نمی تونن بیش از 20 تا از این اجسام رو شناسائی کنن
  
ARGUMENTS 
جر و بحث
·          A woman has the last word in any argument. 
در هر جر و بحثی حرف آخر رو زن می زنه
·          Anything a man says after that is the beginning of a new argument. 
هر چیزی که مرد بعد از کلمه آخر زن به زبان بیاره یک جر و بحث تازه شروع میشه
  
FUTURE 
آینده
·          A woman worries about the future until she gets a husband. 
یک خانم تا وقتی شوهر نکرده نگران آینده ست
·          A man never worries about the future until he gets a wife.
مرد هیچ نگرانی برای آینده نداره تا وقتی که زن می گیره
  
MARRIAGE 
ازدواج
·          A woman marries a man expecting he will change, but he doesn't. 
زن با این انتظار که مرد تغییر خواهد کرد باهاش ازدواج می کنه، ولی نمی کنه
·          A man marries a woman expecting that she won't change, but she does. 
مرد با این انتظار که زنش تغییر نمی کنه باهاش ازدواج می کنه، ولی می کنه
  
DRESSING UP 
لباس پوشیدن
·          A woman will dress up to go shopping, water the plants, empty the trash, answer the phone, read a book, and get the mail. 
یک خانم برای رفتن به خرید، آب دادن به گیاهان، خالی کردن سطل زباله، پاسخگوئی به تلفن، خواندن یک کتاب و برداشتن نامه های رسیده لباس مناسب می پوشه
·          A man will dress up for weddings and funerals. 
   مرد فقط برای شرکت در عروسی یا مراسم ترحیم لباس مناسب می پوشه
  
NATURAL 
طبیعت
·          Men wake up as good-looking as they went to bed... 
مردها با همون قیافه خوب که در وقت رفتن به تختخواب داشتن صبح بیدار میشن
·          Women somehow deteriorate during the night. 
یه جورائی زنها در طول شب می گندند
  
OFFSPRING 
فرزندان
·          Ah, children.  A woman knows all about her children.  She knows about dentist appointments and romances, best friends, favorite foods, secret fears and hopes and dreams. 
آه، بچه ها. خانمها همه چیز رو در مورد فرزندان می دونن. می دونن که کی باید بچه رو به دندانپزشکی  ببرن، از مسائل عاطفی بچه ها آگاه هستن،بهترین دوست اونها رو می شناسن، غذای مورد علاقه فرزندان رو می دونن، و از تمام اسرار، ترسها، امیدها  رؤیاهای اونها خبر دارن
·          A man is vaguely aware of some short people living in the house. 
مرد بصورت مبهمی متوجه حضور چند تا موجود کوچک در خانه میشه
  
  
THOUGHT FOR THE DAY
پند امروز 
A married man should forget his mistakes.  There's no use in two people remembering the same thing! 
مرد باید اشتباهاتش رو فراموش کنه. هیچ فایده ای نداره که دو نفر یک مسئله رو به یاد بیارن

میرزا کوچک خان جنگلی

۸۹ سال پیش "رضا اسکستانی" سر از جنازه یخ زده ی "میرزا کوچک خان جنگلی" جدا کرد.

رضا اسکستانی شاخ نداشت. رضا اسکستانی شبیه همه ما بود.

رضا اسکستانی این آقا بود:

Description: http://inlinethumb48.webshots.com/46703/2870060020105270547S425x425Q85.jpg

رضا اسکستانی سر میرزا را برد و تحویل داد به قزاق های سردار سپه در رشت.

قزاق ها هم سر را گذاشتند روی میز.

موهای میرزا را از پشت گرفتند و با سر بریده ی میرزا کوچک عکس یادگاری گرفتند:

 

Description: http://inlinethumb63.webshots.com/47998/2811209750105270547S425x425Q85.jpg

نمی دانم قضیه آن صندلی روی میز چیست.

 شاید می خواسته اند ابعاد و اجزای عکس واضح تر بشود.

یا اینکه قرار بوده یکی از قزاق ها برود روی میز بنشیند و پایش را بگذارد روی سر میرزا کوچک خان.

 بعد از عکس یادگاری هم سر میرزا را مدت ها در سربازخانه ی رشت گذاشتند برای نمایش.

تا مردم بیایند و ببینند و عبرت بگیرند. بعد هم سر را بردند تهران و تحویل دادند به رضاخان:

Description:
 http://inlinethumb27.webshots.com/46234/2136406190105270547S425x425Q85.jpg

این اتفاق ۸۹ سال پیش افتاد. یعنی فقط سه نسل قبل تر از ما.

رضا اسکستانی پدرِ پدربزرگ های یکی از ما بوده. نمی دانم نوه نتیجه های آقا رضای اسکستانی الان چکاره اند و چه می کنند،

اما می دانم که اگر میرزا کوچک خان در زمان ما زندگی میکرد،

 قطعا یک رضا اسکستانی ای پیدا میشد که برود و سر میرزا را ببرد.فقط فرقش این بود که رضای زمان ما سبیل به این کت و کلفتی نداشت!

در تاريخ ايران هم كم نداشتيم : آريوبرزن اش را يک ايرانی خائن  لو ميدهد، بابک اش راافشين که آ نــــهــم يک ايرانی است تحويـل خليفـه عرب ميـدهـد.

قطعا قزاق هایی پیدا می شدند که با سر میرزا عکس یادگاری بگیرند. فقط فرقش این بود که دوربینشان دیجیتال بود!

قطعا مردمی پیدا می شدند که بروند تماشای سر بریده میرزا. فقط فرقش این بود که موبایل هایشان را در می آوردند و از این صحنه ناب عکس و فیلم می گرفتند. تا شب بگذارند روی فیس بوک تا رفقا لایکش کنند!

حق رای زنان در گذر تاریخ


حق راي زنان در گذر تاريخ

3160732.gif
 

اسلام استوايي


رمضان مالزیایی های مسلمان با جشن آمد و به روزه داری گذشت و با عید فطر و نماز و آتش
بازی شبانه به خیر و سلامت رفت.
   نه کسی را به جرم روزه خواری گرفتند و نه دریا نا امن شد و شنا حرام. نه رستوران ها بسته بودند و نه حتی کاباره ها از رونق افتاد و نه آن طور که در ایران ما رسم است، قیمت سالاد الویه ی روزه خواران بالا رفت و نایاب شد. مسلمانان شهر را چراغانی کرده بودند. در این یک ماهه سعی کردند تا قدری از سود بکاهند. از رخت و لباس تا تره بار و گوشت و میوه کمی ارزان شد تا لااقل این برکت معنوی قدری به مادیات نیز برسد. شهرداری کوالامپور بنابر سنت هر ساله اجازه داد تا دستفروشان خیمه برپا کنند و چند خیابان را قُرق کنند و هر چه می خواهند بی مالیات و اجاره مغازه بیاورند و بفروشند. حتی شرکت کوکا کولا  بطری ها را در بسته بندی جدید و با تبریک "رمضان الکریم" عرضه کرد و چند سِنتی ارزانتر.   فانوسهای جشن رمضان در مراکز خرید روشن بود و ساعات غروب، ترافیکِ افطار. مالایی های مسلمان نیم ساعتی قبل از افطار در رستوران می نشستند و منتظر رفتن آفتاب.  غروب و اذان که می شد دستها به دعا بالا می بردند و بعد چای و خرما و گشودن روزه. همان وقت ها و هنوز افطار نشده، میز کنار دست، دیگرانی هم  نشسته بودند، چه مسلمانان ایرانی و چه مالایی های چینی و هندی که سفارش می دادند و می خوردند و می آشامیدند و روزه داران منتظر وقت اذان. با این حال، نگاه ها سنگین نمی شد و اسلام به خطر نمی افتاد پنجاه سال از استقلال مالزی می گذرد و از دهه هشتاد میلادی کشور تک محصولی که تنها کا ئوچو تولید می کرد، پای در توسعه گذاشت و با دست توانای "ماهاتیر محمد" زنگِ فقر رفت و رنگِ ثروت و آرامش آمد و حالا صادرات مالزی از واردات بیشتر و این همه رونق اقتصادی و آسمانخراش و جهانگرد ثمره اش. توسعه و پیشرفت همچنان ادامه دارد و دیگران که آمدند عمارت نویی ساختند و قبلی ها را ویران نکردند.   در همین روزهای رمضانی می شد تبلیغات شهری را دید که هم اشاره ای به جشن مسلمانان دارد و هم روز استقلال مالزی که مصادف شده با عید فطر. تصاویری از همه نخست وزیران پیشین و کارهایی که کرده اند.  نه، مانند ما نیستند که از روسای جمهور پیشین یکی رسما ضد انقلاب خوانده شد و دو دیگر خائن و یک نخست وزیر هم زندانی است. دوران قبل از انقلاب که هیچ، همه چیز طاغوت بود و سیاهی.  بازگردیم به جنگل های بارانی. اسلام چهارصد سال پیش به مالزی رسید و دینِ از آب گذشته خاورمیانه که به لبخند و انصافِ تجار مسلمان تبلیغ می شد، آن کدورت و جنگ و خونریزی را هم به آب شسته بود. در تاریخ مالزی با اینکه هِندُوان قبل از اسلام آوردن بیشترینه مالایی ها اینجا بوده اند، جنگ بزرگ و کُشتار کِشداری گزارش نشده است.  از همین است که امروز ادیان بودا و هندو و مسیحیت کنار اسلام و در این چهار دیواری سبز  آرام نشسته اند. تصورش هم برای ماسخت است که اذان صبح بشنویم و بعد زنگ معبد  هِندُوان را.  نماز صبح مالایی ها خیلی وقت ها به عطر عودِ معبد معطر است.در کوالالامپور مسلمان نشین، معابد هم دوش مساجدند و مجسمه خدایان هندی ها و بودای چینی ها چشم در چشم مناره ها وصلیب کلیسا دارند، نه به جنگ که صلح. بهتر است به یاد نیاوریم که سلطان محمود اگر اینجا بود چه می کرد و چه می شد. بهتر است این را هم به یاد نیاوریم که در ایران، هنوز مجالِ مسجدی برای اهل سنت در تهران نیست  این اکثریت نبودن مسلمانان در جنگل های بارانی، گویا نعمتی بوده است. چهل درصد از جمعیت  بیست میلیونی مالزی غیر مسلمانها هستند و حاصل اینکه تقویم مالزی از جشنی به جشنی می رود. دولت مالزی تمامی جشن ها و مراسم هندوان و بودایی ها و مسیحیان را به رسیمت شناخته است.  شگفت اینکه آزادی مذاهب که رسما تبلیغ هم محسوب می شود، آن طور که علمای حوزه می گویند اسلام را بر باد نداده و مسلمانی محکم و استوار در میان مالایی ها ریشه دار است.  زنان و دختران مالایی مسلمان، حجاب دارند و بد حجابی ندارند.  چه لزومی هست، وقتی می توانند مقنعه را به کناری بگذارند تا فرق سر عقب بکشند. ساتن های رنگارنگ و سرتاسری بر تن بانوان محجبه مالایی، نشانه ای معنادار است از آزادی و انتخاب. گویا با همین حجاب، روابط دختران و پسران و دست در دست هم داشتن، ایرادی ندارد. شاید هم دین برای آدمهاست و نه آدمیان برای دین.   واژه های اسلامی و از دست رفته ما ایرانی ها هنوز میان مسلمانان مالزی انبوهی از معنا دارد. راننده اگر که پول خرد ندارد همان کلمه بر باد رفته ما ایرانی ها را می گوید: حلال؟ یعنی باقی اش حلال است.  از آن طرف اگر ما تسبیح به دست می چرخانیم، راننده تاکسی مسلمان فکر می کند که ذکر می گوییم. چه می داند ما به بازی تسبیحی بر دست داریم.  مالایی های مسلمان هنوز خط قرمزهای مذهب را زیر پا نگذاشته اند، به شک های افسرده ما که نه در تفکر که ریشه در استبداد  دارد، مبتلا نیستندهمان سادگی دینداری را دارند. اسیر هزار فرقه اسلام هم نشده اند و عملگرایی دینی، خدا و پیامبر را محترم باقی گذاشته است. دینداری صادقانه  که  نیازهای روحی شان را می سازد و هویتی می دهد و زندگی خراب کن  نیست و تا سیاست و بگیرو  و ببند، امتدادی ندارد  البته هستند علاقمندان به بنیادگرایی دینی و مفتی های متعصب که بخواهند این بلایا را بر سر مردم بیاورند و مثلا اینجا به گونه ای محدود پلیس دینی هم کار و باری دارد و گاهی محتسب بازی می کند.  دادگاههای شرعی هم براه است، اما نه در قانون اساسی مجوزی دارند و نه پارلمان روی خوشی نشان می دهد. مسلمانان مالزی خوب می دانند که آبگینه ی آرامش و رونق به سنگ این تعصبات خواهد شکست با گذرنامه ایرانی دیگر آبرویی برای ما نمانده است و چند جایی بیشتر نیست که ایرانیان می توانند بروند و بمانند. بیش از صد هزار ایرانی در مالزی مقیم هستند و شمار گردشگران ایرانی که هر روزه به کوالالامپور می آیند تا دمی نفسی بگیرند و حسرتی از پیشرفت دیگران بخورند، رو به فزونی است   ایرانیان موجودات جالبی برای مالایی ها به حساب می آیند، مسلمان هستند و شباهتی به مسلمانان ندارند.  شنیده ام که یک هموطن ایرانی ما از همان فرودگاه با چمدان و بار و بُنه یک ضرب به دیسکو رفته بود تا یک لحظه از شب را ازدست ندهد. مالایی ها چه می دانند که این حرص  ایرانیان به شب و شراب و جستن جایی در پی زنان، نشانه عفونت معنویت است و مقصر حکومت ریاکاران که اخلاق را سوزانده و دین را خاکستر نشین کرده و گرنه، آیین تقوی ما نیز دانیم  اما چه حاصل از بخت گمراه.  مالایی ها چه می دانند که زنان ایرانی که این چنین آرایش می کنند و در فتانگی، مانکن های اروپایی  را از تک و تا می اندازند، گریختگان از بند اجبارِ سیاه حجاب و پامال شدگانِ هویت انسانی اند که حالا در این آفتابِ استوایی ساده دلانه می خواهند تا بدرخشند  مالایی های مسلمان ما رادرک نمی کنند. مرزها و اقیانوسها نمی گذارد دردها و رنجها همگانی شود. درد ایرانی اینجا زیر بارانِ تعجب و سئوال، ندیده می ماند   اسلام استوایی ربطی به بیماری دینی ما ندارد. ایرانیان زمینی برای آزادی نداشته اند و یکباره رسیده اند به جنگل های بارانی، نه ما می توانیم این اسلام استوایی را درک کنیم و نه آنها توانش را دارند تا شطحیات رفتاری ما را بسنجند   اما بعضی چیزها هست که به روحیه ایرانی تلنگری می زند، در اسلام استوایی همه مذاهب محترم هستند و می توان مسلمان بود و حاکم به دیگران آزاری نرساند  درست کنار یک مجتمع اسلامی در منطقه مسلمان نشین اَمپنگِ کولالامپور یک بارِ چینی به مناسبت ماه رمضان فهرستی از غذاهای افطار را بر در ورودی زده است. توهینی به مسلمانان نیست. صاحبش تنها می خواست سهمی در جشن رمضان مسلمانان داشته باشد.  شاید خیلی از ایرانی ها آشتی با مذهب  از همین میخانه شروع کنند

فاجعه در بيمارستان شرکت نفت تهران

فاجعه در بيمارستان شرکت نفت تهران

سایت انتخاب: هفته گذشته اتفاقاتی در بیمارستان شرکت نفت تهران افتاد که متاسفانه با بایکوت خبری محض نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی همراه شد. ماجرا از این قرار بود که در یک روز کلیه افرادی که در این بیمارستان تحت عمل جراحی قرار می گیرند بعد از عمل هرگز به هوش نیامده و ساعاتی بعد فوت کردند. سپهر ملک احمدی نوجوان 13 ساله از جمله همین بیماران بود. وی از ناحیه قفسه سینه تحت عمل جراحی قرار گرفته بود و به گفته پزشک معالج عمل کاملا موفقیت آمیز و بدون هیچ مشکلی به پایان رسید اما سپهر هرگز به هوش نیامد. در همین روز حتی بیمارانی که تحت عمل زیبایی بینی نیز قرار گرفته بودند نیز به هوش نیامده و متاسفانه همگی از دنیا رفتند. داروی تقلبی بیهوشی چینی علت اصلی مرگ این افراد اعلام شده است. به گواه همسایگان خانواده مرحوم سپهر ملک احمدی تنها 6 روز پس از این حادثه با فشارهای اطلاعات در شهر اراک خانواده ملک احمدی مجبور به جمع آوری بنرها، اعلامیه های و پیام های تسلیت اقوام و دوستان خود از روی دیوار شدند که تحمل این درد را برایشان بیشتر نیز کرده است. مسئولین بیمارستان بدون هیچ پاسخی تنها در برابر این فاجعه سکوت کرده اند و به خانواده های داغدیده هیچ توضیحی داده نمی شود این در حالی است که بیمارستان با تایید چینی بودن آمپول های بیهوشی به تقلبی بودن آنها اعتراف کرده اند. جای تاسف باقیست که مسئولین وزارت بهداشت ایران و قوه قضاییه به جای بررسی این موضوع و رسیدگی به شکایات خانواده های داغدیده به بایکوت خبری آن پرداخته اند و مانع از انتشار آن شده اند. گویا روابط با چین و ورود داروهای تقلبی برای آقایان از طریق آقازاده ها ارزش بیشتری از جان مردم دارد. از هموطنان عزیز تقاضا می شود نسبت به ارسال اخبار تکمیلی اقدام نمایند

حکایت تصویری


www.sohagroup.com


 اما نتيجه اخلاقي اين داستان براي ما اينست كه: 
وقت خود را آنقدر براي تحليل و تفكر براي كار ديگران صرف نكنيم
 
كه از كار و هدف خود باز مانيم ؛
 
اي بسا كساني به عمد در حضور ما اشتباه ميكنند تا ما را 
از ادامه راه درست و پرسودمان باز دارند !!!!!! 

پیرزن و مناره کج مسجد



ميگويند حدود ٧٠٠ سال پيش، در شهری مسجدي ميساختند.

روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرين خرده کاري ها را انجام ميدادند.

پيرزني از آنجا رد ميشد وقتي مسجد را ديد به يکي از کارگران گفت: فکر کنم يکي از مناره ها کمي کجه!

کارگرها خنديدند. اما معمار که اين حرف را شنيد، سريع گفت : چوب بياوريد ! کارگر بياوريد ! چوب را به مناره تکيه بدهيد. فشار بدهيد. فششششششااااررر...!!!

و مدام از پيرزن ميپرسيد: مادر، درست شد؟!!

مدتي طول کشيد تا پيرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعايي کرد و رفت...

کارگرها حکمت اين کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسيدند ؟!

معمار گفت : اگر اين پيرزن، راجع به کج بودن اين مناره با ديگران صحبت ميکرد و شايعه پا ميگرفت، اين مناره تا ابد کج ميماند و ديگر نميتوانستيم اثرات منفي اين شايعه را پاک کنيم...

اين است که من گفتم در همين ابتدا جلوي آن را بگيرم

نامه یک زن به هموطن مردش !

نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش
 
نامه یک زن ایرانی به مرد هموطنش 
احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم.احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی.احتیاجی ندارم که توحامی باشی
خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم.با تو شادم آری، اما بدون تو هم شادممن اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم
من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم.به من بگو ترشیده، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی
گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی بودند.
امروز تو برای هم گامی بامن(و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی.
حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت. فرزندم را به تو نخواهم داد. خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هیچ قیمتی به تو نخواهم فروخت.
روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود. هرگاه مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد.ممکن است دوست و همراه تو شوم اما ملک تو نخواهم شد.

پیاده از کنارت گذشتم، گفتی:” قیمتت چنده خوشگله؟سواره از کنارت گذشتم، گفتی:” برو پشت ماشین لباسشویی بنشین!“
در صف نان، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود
در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود
زیرباران منتظر تاکسی بودم، مرا هل دادی و خودت سوار شدی
در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من
در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی
در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی:”زهرمار!“
در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت، فحش خواهر و مادر بود
در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم
نتوانستم به استادیوم بیایم، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی
من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی
مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی!
تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است
من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام
عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی
عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد
من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش تیپ
من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر
وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است
وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است

تفاوت در برخورد

امیر قطر در دیدار غیررسمی و سه ساعته خود از ایران که شبانه هم انجام شد ، ملاقاتی هم با رئیس جمهور ایران داشت.

شیخ خلیفه در این دیدار کفش رسمی و جوراب به پا نداشت. 
خودشان که می گویند با لباس عربی اشکالی ندارد ؛ خودش نوعی مد است ، اما از این مدها جلوی میزبانان غربی درنمی آورند!

حتی طرز نشستن اش نیز متعارف نیست و پیام دارد.

(راستی حواست کجاست شیخ؟ دکتر دارد با تو حرف می زند ها! )

امیر قطر و احمدی نژاد

البته در سفر به انگلیس ، کفش و جورابش را پایش کرده بود
احتمالاً همانجا ، جا گذاشته است!

امیر قطر در دیدار با ملکه بریتانیا